به روشنی و سپیدی ِیک بخت

تقدیر ما در شب قدر میان هفت آسمان یکی شد و حالا خوشبختیم :)

به روشنی و سپیدی ِیک بخت

تقدیر ما در شب قدر میان هفت آسمان یکی شد و حالا خوشبختیم :)

طرفدار می طلبیم :)

سلاممممم


امروز طی یک جریان بسیار مفصل رفتم آزمایش بارداری دادم 

خب منفی بود ، منم خیلی شیک لبخند زدم و خوشحال و شاد و خندان شدم 


مامان و بابام دعوام کردن و مادرشوهر قشنگم سعی  کرد راضیم کنه ،،،، بعد هی من گفتم باشه باشه که یه جوری دست از سرم بردارن 


اما قسمت ناز نازیه ماجرا اونجا بود که همسری اصرار داشت خودش تماس بگیره آزمایشگاه و مثلا اولین کسی باشه که متوجه میشه 

خیلی ذوق داشت ،،، خب دکتر جان گفت منفیه 


همسری کیفش رو برداشت و رفت و در مقابل شکر گفتن های من و لبخند هام ،،، گفتن تا حالا هم اگه مامان نشدی از سر لطفی بوده که بهت کردم و در رو بست و رفت 


معرفی میکنم ،،،،، مرد این روزهای من ،،،، همسر قشنگم که اصرار داره بابا بشه ،،،، ولی من چی ؟ اصرار دارم ول بچرخم با بوت های قشنگم و کیف کنم و بچه نمیخوام 


اولین نقطه ای هست که تفاهم نداریم و همه ی ملت هم توی جبهه ی همسری هستن و همه ازش حمایت میکنن 


چرا اخه ؟؟؟ :)



خیلی دوستش دارم ، خیلییییییی ، امروز توی آزمایشگاه با اون ترس من حتی یک لحظه دستم رو ول نکرد و همش اشکام رو پاک میکرد و ارومم میکرد ولی دلم خیلی سوخت وقتی ذوقش کور شد ، الان یکم عذاب وجدان دارم ولی همچنان مقاومم :))))